ادامه ماجرای من
㋡ღقلب های پرنده㋡ღ

عاشقانه های شنل قرمزی و ایکیوسان

 داشتم میگفتم تا اینکه پیامکی ناشناس برام اومد که میشه اتحاد ها رو واسم بفرستی؟

اولش از اینکه اس ناشناسی برام اومد که اتحادهای ریاضی رو میخواست ترسیدم اما وقتی اسمشو دیدم  

راستش یه جورایی ذوق کردم 

اما خوب من اعتقاد دارم

حتی اگه کسی رو دوست داری نباید گناه کنی اس ردو بدل کردن بین دختر وپسرا گناه است

اماخوب وقتی اس رو به مامانم نشون دادم گفت اشکالی نداره اتحاد ها رو واسش بفرست

خوب منم این کار رو کردم مدتی گذشت مشهد رفته بودیم تو قطار که بودیم هی اس میداد به بهانه پرسیدن سوال عربی کلی خندیدیم اخه مامانش معلم عربی است

از اون شب قول دلدم جواب اس ام اس هاشو ندم اما نشد که نشد

همیشه  تو مهمونی های خونوادگی که هر دو هفته یه بار برگزار میشه میدیدمش نگاهش عجیب بود

 سعی میکرد کارایی که من دوست ندارم انجام نده

مثلا با پسر خاله های دیگم که با دخترا ارتباط داشتن نمیگشت یا خود شیرینی میکرد و خودشو تو دل همه مخصوصا مامانم جا میکرد

تا اینکه یه شب ساعت 12 و 26 دقیقه و 14 ثانیه بهم گفت دوست دارم و بعد کلی عذر خواهی کرد که نتونسته این درد رو تو خودش بریزه از اون وقت دیگه اتش بس  بود تا چند روز من اون شب انقدر گریه کردم که بالشم خیس خالی شده بود

اما نه اون و نه حتی من نتونستیم این حرف رو فراموش کنیم واسه همین هنوز که هنوزه ماجراهای عجیبی داریم که واستون تو این وبلاگ مینویسم 

پس تا بعد خداحافظ

 



نظرات شما عزیزان:

afsane
ساعت16:22---23 تير 1390
salam jaleb bod

be web lage manam sar bezan

bet ehtiyaj dalamپاسخ:افسانه جونی مرسی که به من سر زدی بازم بیا فکر کنم یادت رفته ادرس وبلاگت رو واسم بنویسی خوش حال میشم وبلاگت روببینم فقط ادرستو ندارم


اریکا
ساعت10:33---21 تير 1390
سلام دوست داشتی یه سر به وبلاگ من بزن, یه جورایی زندگی منم مث تویه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 20 تير 1398برچسب:,ساعت 9:29 توسط تک پرنده اسمون شهر عشق| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت